شناور به نزدیکی های کشتی می رسد ,”بسکت” را می فرستند پایین تا سوارش شده و حدود ۳۵ متر بالاتر ازسطح دریا در کشتی پیاده شویم. مهندس دوم کشتی با بسکت پایین می آید، دچار عارضه گرفتگی کمر شده و باید به بیمارستان برود. تجربه سوار شدن بسکت آن قدر شیرین هست که استرس و ترس از ارتفاع را از یادببریم. درحالی که بسکت بالا می رود و درهوا می چرخد, نگاهمان به موج های کوتاه دریا می افتد که لحظه به لحظه کوچک تر می شوند. در نظر اول, بسکت خیلی شبیه بازی های شهر بازی است، اما تلنگری است برای یادآوری سختی های جابه جایی های اضطرای روی دریا. شاید یک دقیقه طول می کشد تا بعد از عبور از کنار انواع مختلف صدف ها و موجودات دریایی چسبیده به دیواره کشتی,عرشه کشتی خودنمایی کند. “دادگر” بزرگ ترین و جوان ترین نفتکش ایرانی است. کشتی ای ۳۲۰ هزار تنی, با اختلاف سه, چهار تن نسبت به سایر نفتکش ها, بزرگترین نفتکش ایران است و به عنوان بهترین کشتی سال ۲۰۰۹ معرفی شده.
نفتکش “دادگر” از نمای بالا
دریانوردی از آن دسته مشاغلی است که هر کسی تصوری از سختی آن ندارد, چون هیچ کس جز دریانوردان اقیانوس ها را نمی بینند. آنها نه فقط کار که ماه ها روی دریا زندگی می کنند و گاهی تنها دلخوشی شان طلوع و غروب خورشید در دریاست.
سفر سه روزه, همراه با دانشجویان رشته دریانوردی که برای کار آموزی شش ماهه آمده بودند, از بزرگترین پایانه نفتی ایران در جزیره خارک شروع شد اما به دلیل مواج بودن دریا, رفتن به سمت بزرگترین نفتکش ایران چندین بار با تاخیر مواجه شد.
دانشجویان دریانوردی در کشتی در حال یادگیری دروس خود هستند. این دانشجوها یه هیچ عنوان نمیتوانند کلاس را بپیچانند!
برای رسیدن به ساختمان اصلی نفتکش ,باید از روی لوله های مختلف عرشه کاپیتان کشتی رد شد و در این فاصله ناخدا درباره ویژگی های منحصربه فرد آن می گوید.
کارکنان کشتی در حال انجام کارهای روزانه خود
ناخدا فرید کمالی سروستانی سال ۶۴ وارد دانشکده دریانوردی چابهار شده, درست زمانی که هنوز جاده دانشگاه تا شهر چابهار آسفالت نشده بود. او حالا تقریبا پنج سالی است که به عنوان کاپیتان, کشتی های مختلفی را هدایت می کند.
کشتی مدرسه ندارد
جلوی در اتاق کاپیتان که می رسیم, باید کفش ها را دربیاوریم. این قانون تقریبا در همه کشتی ها اجرا می شود,”تا قبل از ازدواج دریا رفتن ساده تر بود اما بعد از ازدواج شرایط کمی عوض شد, قبلا خانواده ام بیشتر می توانستند روی کشتی بیایند اما حالا یا بچه ها مدرسه دارند یا در تابستان کلاس های فوق العاده. به همین دلیل کمتر آنها را می بینم و بیشتر تلفنی در ارتباط هستیم.”
ناخدای جوان دو فرزند کوچک دارد. وقتی از او می پرسم که دلتان برای کیارش و کیانا تنگ نمی شود, می گوید”بگذارید بروم عکس هایشان را بیاورم تا ببینید دلم تنگ می شود یا نه!” با قاب عکس دختر و پسرش برمی گردد و می گوید: “خوبی اش این است که بعد از هرسفر دریایی, یک مرخصی طولانی مدت داریم که می توانیم کاملا در اختیار خانواده باشیم.” ناخدا شمارش تعداد سفرهای دریایی اش از دستش خارج شده, صبر را بزرگ ترین و بهترین ویژگی یک کاپیتان برای هدایت کشتی می داند و ادامه می دهد: ” معمولا اگر ناخدا درونگرا باشد, راحت تر می تواند با ماجرا های دریانوردی کنار بیاید.”
ازمیان کارکنان کشتی فقط دو تن از مدیران ارشد آن هم به شکل نوبتی می توانند خانواده شان را به کشتی بیاورند
صدای بازی بچه ها از راهرو می آید. ناخدا از حضور دو خانوداه و دو کودک در کشتی خبر می دهد. دیدن نقاشی های بچه ها روی دیوار اتاق های پدرانشان, گلهای روی میز که هنر دست همسران دریانوردان است و صدای بچه ها می گوید اینجا زندگی در جریان است, مریم تیمور پور, همسر افسر اول کشتی که تازه یک روز است با فرزندش روی کشتی آمده و قرار است حالا حالاها در کنار همسرش روی کشتی باشد, می گوید: ” اگر در خانه باشم, بچه ها بی تاب پدرشان می شوند و اگر روی کشتی باشیم, سختی خاص خودش را دارد. اما با همه این سختی ها سعی می کنم سختی های کشتی را تحمل کنم که هم بچه ها پدرشان را ببینند و هم همسرم یک دلخوشی داشته باشد.”
خداییش دل شیر می خواهد آدم ۶ماه بچه هاش را بیاورد وسط کشتی و اقیانوس, جایی که کمترین امکانات پزشکی ندارد
فقط مدیران رده بالای کشتی می توانند همسرانشان را روی کشتی بیاورند. کاظم یحیوی- افسر اول کشتی که ازسال ۷۸ حضور روی دریا را تجربه کرده- از روزهایی می گوید که کودکش در نیمه شب بیمار شده بود و او وسط اقیانوس که نه پزشکی بود و نه راه تماسی, اشک می ریخته.
اعظم خانعلی زاده می گوید: “وقتی همسرم در زمان مرخصی کنار ماست, می دانم اگر بچه مریض شود کسی هست که از من نگران تر است. هر چه هم بگویند همسران دریانوردان مرد هستند, اما باز هم جای خالی مرد در زمان سفر در کنارشان خالی است.”
کشتی همه جای دنیا می رود
ایرانی ها وسط دریا هم از کباب کوبیده دل نمی کنند
تقریبا همه از دوری خانواده می گویند و دلتنگی بچه هایشان و اینکه باید با همه این شرایط کنار بیایند. سید عباد حسینی, ملوان یک کشتی است و دانشجوی حقوق. او نه سال است که روی دریاست,”همسران ما دریایی ها باید فشار زندگی را تحمل کنند و این اتفاق یک بار و دو بار هم نیست. ما کسی را در کشتی داشته ایم که وقتی به خانه می رفته, بچه اش بهش می گفته عمو! در تمام مدتی که روی کشتی هستیم, با جایی ارتباط نداریم و وقتی دود هواپیما را در آسمان یا قایق ماهیگیری در دریا می بینیم, همدیگر را صدا می زنیم که آن را تماشا کنیم.”
درمیان جزیره تنهایی انبار آذوقه کشتی یکی از جذاب ترین جاهاست. اگر خدای نکرده یکی از افراد کشتی بمیرد در طول سفر دراینجا نگهداری می شود
سیامک ضیایی, کمک سرملوان کشتی که ۱۰ سال حضور در دریا را تجربه کرده می گوید,” عوضش ما خیلی جاهای دنیا را دیده ایم, اما باید قبول کرد که روی کشتی بودن سخت است. بعد از یک سفر هفت ماهه وقتی پای ما به خشکی می رسد, انگار هنوز روی آب راه میرویم و این حس غریبی است. فکر می کنم سازگارترین و صبور ترین آدم های روی کره زمین دریانوردها هستند.”
خورشید که غروب می کند , شناوری که قرار است مارا به ساحل برساند به کشتی می رسد. شناور که حرکت می کند,یاد آدم هایی می افتیم که با ما آمدند اما تا شش ماه دیگر باید روی این جزیره نفت خیز بمانند و کارورزی کنند و حتی درس بخوانند.